کد مطلب:106595 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:148

خطبه 210-در وصف سالکان











[صفحه 100]

گفتار آن حضرت (ع) است: (خردش را زنده كرد، و نفس سركش خود را میراند، تا آن جا كه بدنش ضعیف و اندامش لاغر و نزار شد، و تندی اخلاقش به نرمی مبدل شده است، و برای او هاله ای از روشنایی درخشید كه راه او را روشن و او را در آن مسیر روان ساخت و پیوسته از دری به در دیگر منتقل شده تا به باب سلامت و سرای زندگی جاودانی راه یافت، و به سبب اعمال قلبی كه انجام داد و خشنودی پروردگار خویش را جلب كرد، با آرامش كامل جسمانی در قرارگاه امن و آسایش ثابت قدم قرار گرفت.) در بیان اوصاف سالك این سخن امام (ع) از والاترین سخنانی است كه درباره ی بیان اوصاف سالك الی الله و عارف حقیقی و چگونگی سیر و سلوك او در این طریق آمده است. امام (ع) در این خطبه با این تعبیر كه سالك راه حق خرد خود را زنده كرده به این مطلب اشاره فرموده اند كه عارف با ریاضتهای عارفانه و كوششهای سالكانه ی خود برای بدست آوردن كمالات عقلی از قبیل دانشها و معارف و ویژگیهای اخلاقی موفقیتهای شایانی كسب می كند، و با دارا بودن خصیصه ی زهد و انجام دادن عبادات خالصانه ی، عقل نظری و عقل عملی خویش را كامل و احیا می كند. امات نفسه: این جمله اشاره به آن است كه عارف با

عبادتهای عارفانه ی خود نفس اماره به بدیها را مغلوب كرده و آن چنان آن را در اختیار نفس مطمئنه قرار داده است كه به هیچ نحو دست به كاری نمی زند مگر این كه عقل واداركننده و راهنمای او باشد، كه در این صورت نفس اماره از لحاظ شهوات و خواسته های حیوانی خود مرده است زیرا از ناتوانی و ضعف قادر به انجام هیچ عملی نیست. حتی دق جلیله، حضرت در این عبارت، از بدن به جلیل (بزرگ) تعبیر فرموده است، زیرا آن آشكارترین چیزی است كه دیده می شود، و معنای عبارت چنین است: عارف و سالك تا به حدی نفس اماره را میرانده كه كالبدش ضعیف و اندام او لاغر شده است. لطف غلیظه، در این جمله دو احتمال داده شده است: الف: مانند جمله ی قبل اشاره به لاغری و نزاری اندام و جسم شخص سالك باشد. ب: احتمال دیگر این كه مراد، ناتوانی قوای نفسانی و درهم شكستن خواسته های شهوانی است كه در اثر زهد و عبادت برای چنین فردی پیدا می شود، زیرا آزاد بودن نفس در خوردن و آشامیدن و انجام دادن خواسته های خود، تن را ستبر ولی عقل و حواس ادراكی را آشفته و ضعیف می سازد، و از این رو گفته اند: (شكمبارگی و پرخوری، تیزهوشی را نابود می كند و مایه ی تیرگی دل و ستبری بدن می شود.) بر عكس، ا

گر در وجود انسان عقل و خرد، حاكم شود، قوای ادراكی او، غبار كدورتی را كه در پی پرخوری و شكمبارگی یافت می شود از خود می زداید، چنان كه آیینه با صیقل جلا داده و پاك می شود، و با رفع كدورت از قوای ادراكی، جوهره ی نفس آدمی نیز كه با پیروی از خواسته های جسمانی و هوای نفسانی آلوده و تیره شده بود جلا و صفا یافته و روشن می شود و از این رو به عالم بالا اتصال و شایسته ی كسب فیض و گرفتن نور از عالم بالا می شود. و برق له لامع كثیر البرق، منظور از كلمه ی لامع مرحله ای از خلسه است كه سالك با ریاضت و تقویت اراده به آن می رسد و در این مرحله برای او انوار الهی و یا لذتی پیدا می شود كه در سرعت و ظهور و خفا همانند برق جهنده است و در اصطلاح عارفان آن را (وقت) می گویند و این مرحله پیوسته در میان دو وجد و سرور، قرار دارد كه یكی قبل از آن و دیگری پس از آن برای عارف پیدا می شود، زیرا، هنگامی كه لذت انوار لامعه را چشید و پس از آن جدا شد، در فراق آنچه از دست داده، ناله و آوازی برای او پیدا می شود. این لوامع در آغاز كار برای انسان اندك اندك پیدا می شود، اما، موقعی كه با توجه و دقت به ریاضت پرداخت، زیاد می گردد، و از این رو، امام (ع) با

كلمه ی لامع اشاره به خود آن نور فرموده و با كثرت برق و افزونی درخشندگی آن اشاره به كثرتی فرموده است كه با كامل شدن ریاضت حاصل می شود. احتمال دیگر در معنای عبارت: لامع كثیر البرق آن است كه (لامع) استعاره از عقل فعال و درخشندگی آن به معنای ظاهر شدنش برای عقل انسان و كثرت برق آن اشاره است به بسیاری ریزش و فیضان آن انوار كه در هنگام توجه دقیق به ریاضت مانند برق برای او ظاهر می شود. فابان له الطریق، مراد امام از این جمله آن است، با عروض این لوامع برای او ظاهر شد كه طریق واقعی به سوی خدای تعالی همان ریاضتی است كه به آن اشتغال دارد. و سالك به السبیل، و این انوار درخشنده سبب شد كه او به سلوك در راه خدا بپردازد. تدافعته الابواب، مراد از ابواب درهای ریاضت است كه عارف را به سوی بهشت سوق می دهد و عبارت است از: مطیع قرار دادن نفس سركش اماره و زهد حقیقی و اموری از قبیل عبادات و ترك دنیا و جز اینها، و سالك با سیر در این ابواب سرانجام سر از باب سلامت درمی آورد و آن، دری است كه هر گاه عارف با علم و معرفت داخل آن شود، یقین به مصونیت از انحراف در سلوك پیدا می كند، و حقیقت این (در) همان (وقت) است كه در قبل به آن اشارت رفت، و نخ

ستین منزل از منزلهای بهشت عقلی است. و ثبتت رجلاه... و الراحه، یعنی در قرار امن و راحت قدمهایش استقرار می یابد. عبارت (فی قرار الامن)، جار و مجرور و متعلق به ثبتت می باشد، و این مرحله ی دوم است كه برای سالك پس از مرحله ی وقت به وجود می آید و طمانینه نامیده می شود، و شرح آن چنین است كه: سالك، تا هنگامی كه در مرحله ی وقت است، از درخشش این برقها بر ضمیر او، اضطراب و هیجانی در كالبدش پیدا می شود كه احساس (خلسه) می كند، زیرا معمولا هر گاه برای نفس امر عظیمی رخ دهد به حركت و اضطراب درمی آید، ولی با كثرت این واردات، نفس انسان به آنها الفت می گیرد و احساس نگرانی نمی كند، بلكه از آن رو كه قدم عقل او در درجه ای اعلا از درجات بهشت كه قرار امن و راحت از عذاب الهی است قرار گرفته، كمال سكونت و اطمینان می یابد. آخرین جمله ی این خطبه این است: بما استعمل، این جار و مجرور نیز متعلق به ثبتت می باشد و شرح آن چنین است: عارف به سبب به كار گرفتن قلب و روح خود در عبادت و جلب رضایت و خشنودی پروردگار متعال، گامهایش استوار شده است. توفیق از خداوند است.


صفحه 100.